http://kashtynejat.persiangig.com/image/%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%B7%20%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87%20-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B292.jpg

این عکس را همین چند دقیقه پیش پس از اندکی خرمالوچینی از حیاط خانه‌مان گرفتم. یک صحنه خسته و بی‌حوصله کاملاً پاییزی. کلاً پاییز فصل خسته و غمگینی است. بسیاری از شاعران معتقدند پاییز بهاری است که عاشق شده است... هر چند که من همان نسخه عاشق نشده بهار را بیشتر دوست دارم ولی یقیناً از زیبایی پاییز هم نمی‌توان چشم پوشید چه ترکیب رنگ‌های متنوع و چشم‌نواز و یکدستی، حتی خرمالوها هم هماهنگ با برگ‌های خزان‌رنگ رنگ‌آمیزی شده‌اند و البته چه هوای دلپذیری.

خیلی عذر می‌خواهم که هنوز به روز نشده‌ام؛ همزمان دانشجو و استاد بودن سخت است خصوصاً در این روزهای منتهی به انتهای ترم... واقعاً تا بحال چنین فشار کاری را نکشیده بودم! یعنی قبلاًها یا دانشجو بودم یا استاد! اما انشاالله تا فردا شب یک مطلبی را که چند روزی است درباره‌اش فکر می‌کنم، می‌گذارم؛ البته اگر آقای ظریف و خانم اشتون مجبورم نکنند که بپرم به میدان سیاست خارجی! فقط بگویم رفته رفته دارم به این نتیجه می‌رسم که آقای روحانی و دولتش برنامه اقتصادی مبتنی بر توان و ظرفیت‌های داخلی ندارند و یا خوش‌بینانه هنوز ندارند و بیشتر چشم به مذاکرات دوخته‌اند تا شاید گشایشی از سوی دشمنان! در خصوص تحریم‌ها شود تا بتوانند داروی مسکّن اقتصاد بیمارِ معتاد به پول نفت و گاز را به جانش تزریق کنند... البته واقعاً باید خستگی‌ناپذیری و اراده و حوصله آقای ظریف را ستود که مذاکرات ژنو را تا شماره به قول ریاضی‌دان‌ها میل می‌کند به سمت بی‌نهایت، ادامه می‌دهد! فعلاً که صبحانه و نهار کاری میل شده احتمالاً کار به عصرانه و شام و شب‌چرهِ کاری هم خواهد رسید! بنظرم شاید اگر سعید آقای جلیلی به جای ممدجواد آقای ظریف بود همان بار اول می‌گفت: «انرژی هسته‌ای حقّ مسلّم ماست؛ همینه که هست؛ خدافظ...» و از جلسه خارج می‌شد و...

عجب یادداشت شله‌قلمکاری شد! از لطافت عاشقی پاییز شروع شد و به ضخامت سیاست آن هم در مقیاس بین‌المللی رسید... تا به سلامت عقلم شک نکرده‌اید فعلاً با اجازه!