یک دیالوگ قشنگ
« من یه اشتباهی کردم. از این اشتباهاتی که مردهای پیش پا افتاده میکنن ولی اون مثل یه زن معمولی رفتار نکرد...»
این دیالوگ متعلق به تله فیلم «فراموشی» ساخته مسعود مددی است که در یک بعد از ظهر تابستانی ماه رمضانیِ یکی دو سال پیش در شبکه 4 دیدم. شبکه 4 بدلیل ماهیت متفاوتش با دیگر شبکهها، فیلمها و سریالهای متفاوتی هم پخش میکند؛ البته دلیل من برای تماشای این تله فیلم این ماهیت متفاوت نبود بلکه پر کردن وقت عصر تابستانی روزه بود که واقعاً با نزدیک شدن به غروب آفتاب توان و انرژی انجام کار کاسته میشود!
این دیالوگ را حسین یاری میگوید آن وقتی که همسرش (پریوش نظریه) دچار فراموشی شده و در آسایشگاه روانی بستری شده است. شخصیت زن آن فیلم بسیار عجیب و بینظیر بود؛ نمیدانم واقعاً در عالم واقعی امکان آن همه گذشت و دوست داشتن توأمان هست یا نه. مرد فیلم با وجودی که ازدواجِ عاشقانهای کرده بود و همسرش را هم بسیار دوست میداشت، اما در بخشی از این مسیر، فیلاش یاد هندوستان و عشق پیشین میکند؛ هر چند که این یادآوری تنها به یک دیدار خلاصه میشود، اما همسرِ مرد را دگرگون میکند. جالبتر اینکه آن زن هیچ گاه به شوهرش تألم ناشی از این دگرگونی را بروز نمیدهد و آن مرد در گمان خویش، خیال میکند همسرش چیزی از آن دیدار کذایی نمیداند؛ و زمانی متوجه میشود که همسرش در آسایشگاه بستری است و نهایتاً آن جملات سطر اول را ابراز میکند.
همین طوری یادم اومد!