احمدینژاد چه گفت و چه کرد؟1
سلام دوستان
قرار بود این مطلب را مقارن با هفته دولت که مناسبت زیادی با هم داشتند، منتشر کنم که با توجه اوضاع سوریه و احتمال شروع جنگ ناگزیر شدم مدتی آن را به تأخیر بیندازم. انشاالله همواره امنیّت و آرامش در جامعه ما برقرار باشد تا بتوانیم با آسودگی خیال به نقد اوضاع کشورمان بپردازیم.
این روزها که شور و اشتیاق رئیس جمهور تازه نفس و وزرایش و همچنین طرفدارانشان را در روزهای آغازین دولت جدید میبینم، به یاد 8سال پیش میافتم! روزهایی که جوانتر بودیم و سرخوش از نتیجه بدست آمده در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری و امیدوار که بالاخره بعد از 8سال سکوت و انزوا و تماشای مظلومیت بسیاری از واژهها همچون آزادی، فرهنگ دینی، حجاب، استکبارستیزی و... هوا برای نفس کشیدن ما هم تازه شده است. به یاد شب جمعهای که در مسجد دانشگاه چه مناجاتها کردیم و از خداوند پیروزی شعار عدالت را خواستیم. اما امروز پس از گذشت 8سال از آن روزها میفهمم که من و امثال من مخاطب دولت احمدینژاد نبودیم و اشتباهاً به جمع هواداران او پیوستیم! در این مطلب کوشیدهام عملکرد دکتر احمدینژاد را در طی این چندسال اخیر از دید یک جوان تحصیلکرده متولد دهه 60 - شاید مظلومترین نسل انقلاب هستند- که بسیاری از مسائل را از نزدیک لمس کرده است، نقد کنم و نه یک صاحبنظر مسائل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و... .
از آنجایی که در کشور ما همواره افراط و تفریط جای میانهروی را گرفته است، هر دولتی که تاکنون برسر کار آمده است، طیف خاصّی از مردم را همراه خود کرده است و غالباً یک گروه فدای گروه دیگر شده است؛ زمانی شعار توسعه آنقدر از مفهوم انسانی و دینی فاصله گرفت که گفته شد لاجرم یک عده بایستی زیر چرخهای توسعه له شوند؛ احمدینژاد در برابر این دیدگاه ایستاد و عدالت اجتماعی را لازمه برقراری یک حکومت اسلامی دانست. امّا او هم نتوانست به این امل جامه عمل بپوشاند و عده دیگری از مردم را که همانا قشر تحصیلکرده جامعه بودند فراموش و بهتر است بگویم له کرد. اشتغال جوانان جویای کار در دوره احمدینژاد در بدترین حالت قرار داشت علیرغم اینکه او ثروتمندترین دولت را در اختیار داشت که نه محدودیتها و سختیهای دوران سازندگی پس از جنگ را داشت و نه مانند دوره اصلاحات مشکل پایین بودن قیمت نفت و دلمشغولیهای سیاست داخلی و خارجی را. اخیراً وزیر جدید کار اعلام کرده است که 5میلیون جوان با تحصیلات دانشگاهی بیکار در کشور وجود دارد که با فارغالتحصیل شدن 3میلیون دانشجو از دانشگاه رقم بیکاران به 8میلیون نفر خواهد رسید! و این یعنی فاجعه.
احمدینژاد نتوانست هیچ ایده و پروژه زیربنایی مهم و اصولی برای ایجاد اشتغال انجام دهد و شاید تنها تلاشی که کرد مربوط به راهاندازی بنگاههای زودبازده بود که این طرحها هم بدلیل عدم نظارت دقیق در مراحل پرداخت وام و نحوه استخدام نیروی کار، تولید و پخش و... عموماً با شکست مواجه شدند. بسیاری از صاحبان کارخانجات درصدی از وام دریافتی را در پروژه به کار گرفتند و مابقی را صرف کارهای تجاری و خدماتی از قبیل خرید و فروش ملک و زمین و مغازه کردند؛ عده دیگری با استخدام افراد شارلاتان و حقّهباز، قوانین کار و استخدام را دور زده و بدین وسیله با شیره مالیدن بر سر کارگران مفلوک آنها را از حقوق اولیهشان هم محروم کرده و عملاً سیستم بردهداری را پیاده کردند. عدهای هم که در کار خود صداقت داشتند به دلیل سیاستهای نادرست دولت و نتیجتاً تورّم و بالارفتن قیمت ارز نتوانستند با تمام قوا فعالیت کنند؛ به گونهای که هم اکنون بسیاری از کارخانهها و کارگاههای صنعتی خصوصی با درصد پایینی از ظرفیت خویش کار میکنند...
+ نوشته شده در جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 16:34 توسط شقایق
|