احمدی‌نژاد چه گفت و چه کرد؟2

اما از مشکل اشتغال که بگذریم، آسیب دیگری که دولت احمدی‌نژاد به دانشگاه وارد کرد افزایش بی‌رویّه تعداد کمّی دانشجویان در قبال کاهش شدید و ملموس کیفیّت آموزش عالی است. هرچند که ایشان به واسطه اعتماد به نفس وافرشان، در برنامه‌های زنده تلویزیونی واپسین‌شان از افزایش تعداد دانشجویان به عنوان قسمتی از عدالت اجرا شده یاد کرده و به آن افتخار کردند. امّا ای کاش بنده به جای آن مجری محترم بودم و این سؤالات را مطرح می‌کردم که آیا فکری هم به حال آینده این خیل عظیمی که در دانشگاه‌ها پرورش می‌دهید کرده‌اید؟ آیا تحصیل در دانشگاه‌های غیرانتفاعی و آزاد با هزینه‌های میلیونی که عموماً از لحاظ کیفیّت علمی و آموزشی در حدّ بسیار پایینی قرار دارند هم بخشی از برنامه عدالت‌محورانه شماست؟ آیا گمان نمی‌کنید با این مدارک تحصیلی کم‌ارزشی که این جوانان می‌گیرند، باعث بالارفتن توقعّات کاذب آنها می‌شوید؟ آیا باز کردن در دانشگاه به روی همه باعث نمی‌شود که سطح علمی دانشگاه‌ها ولو دانشگاه‌های دولتی افت کند؟ اصلاً چه لزومی دارد که همه افراد یک جامعه دارای تحصیلات دانشگاهی باشند آن هم از نوعی که در بسیاری از دانشگاه‌های غیردولتی و آزاد با دریافت پول و دادن نمره به دست می‌آید؟ بهتر نبود به جای ترویج مدرک‌گرایی و باز کردن راه برای آن به آموزش مهارت‌های فنّی و حرفه‌ای براساس استعداد و علاقه اقدام می‌کردید؟ به نظر شما حقیقت علم و دانشجوی عاشق تعلّم و استاد عاشق تعلیم در این راه قربانی نشدند؟ این با تعریف عدالت هم معنا نیست. حقیر در فرصتی که برای تدریس(البته به صورت حق‌التدریسی)  در یکی از این مؤسسات آموزش عالی غیرانتفاعی یکی از مراکز استان‌ها داشتم، به عینه مشاهده کردم دانشجویانی را که هیچ بار علمی و اخلاقی حتی در سطح حداقل نداشتند و صرفاً برای داشتن مدرک دانشگاهی تحصیل می‌کردند و با گستاخی تمام از اینکه پارتی‌شان به ایشان گفته فقط یک مدرک داشته باش، سخن می‌گفتند. مقایسه کنید با احوال متولدین دهه60 که 10 سال پیش چه مشقّت‌ها و چه رنج‌ها کشیدیم تا در کنکور قبول شویم و چه نکوهش‌هایی از اساتید می‌شنیدیم که درس نمی‌خوانید و ...
آری مخاطب اصلی دولت احمدی‌نژاد از ابتدا مردم محروم و روستاییان دور از امکانات رایج زندگی شهری بودند که الحق و الانصاف توانست آنها را از خود راضی نگه دارد؛ کافی است گذری به روستاها داشته باشید تا بشنوید اگر احمدی‌نژاد دوباره کاندیدا شود به او رأی خواهیم داد. انتخابات سال88 هم نشان داد که منتقدین جدّی دولت احمدی‌نژاد را قشر تحصیل‌کرده و دانشگاهیان تشکیل می‌دادند و حامیان اصلی‌اش را مردم روستاها و شهرهای کوچک. امّا مگر رسیدگی به وضعیت دهک‌های پایین جامعه امر مذمومی است که بنده بخواهم آن را نقد کنم؟ یقیناً که اینطور نیست، چه خود بنده و دوستان وقتی شعار عدالت را شنیدیم و ساده‌زیستی احمدی‌نژاد و سخنان دردآلود او از بی‌توجّهی به اقشار آسیب‌پذیر را شنیدیم، به او اعتماد کردیم؛ ولیکن توجه صرف به یک قشر و فراموش کردن قشر دیگری که بخش قابل توجّهی از جمعیت جوان کشور را تشکیل می‌دهند، عدالت نیست. بیکاری و مشکلات ناشی از آن در سال‌های اخیر باعث صدمات جبران‌ناپذیری بر پیکره اجتماع شده است که بارزترین آن بالا رفتن سنّ ازدواج و به تبع بروز بسیاری از ناهنجاری‌های اخلاقی و اجتماعی است. جوانی که مشغول به کار است دیگر کمتر فرصت می‌کند چند ساعت جلوی آینه بایستد و با سر و صورتش ور برود؛ کمتر فرصت می‌کند ساعات متمادی را در سایت‌های غیراخلاقی و بی‌هویّت به گردش بپردازد و لحظات عمر شریفش را به مهمل‌گویی با کسانی که نمی‌شناسد و یا به دروغ می‌شناسد سپری کند؛ کمتر فرصت می‌کند شب تا صبح به افراد متعددی با اس ام اس ابراز علاقه دروغین کند و موارد بسیار دیگر...
اما مسئله دیگر، آیا اینکه دقیقاً روی نقطه حساس قشر محروم دست بگذاری و آن را ابزاری برای تثبیت خود قرار دهی، با شعارهای دینی و انقلابی همخوانی دارد؟ احمدی‌نژاد با علم بر اینکه نتیجه انتخابات را همواره آرای روستاها و شهرهای کوچک تعیین می‌کند، در دو ماه نزدیک به انتخابات 88 با پرداخت سهام عدالت به روستاییان توانست دل آنان را با خود همراه کند و این موضوعی نیست که بنده از رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها و منتقدین شنیده باشم، بلکه خود هنگامی که تنی چند از روستاییان دلیل رأی دادنشان به احمدی‌نژاد را پرداخت سهام عدالت و گرفتن وام روستایی عنوان می‌کردند، درک کردم. این سنّت بسیار ناپسندی که احمدی‌نژاد از خود برجای گذاشت، باعث شد تا در انتخابات مجلس نهم هم بسیاری از کاندیداها خصوصاً در حوزه‌های انتخابیه کوچک به این امر مذموم روی بیاورند و متعاقباً به پیروزی هم برسند؛ البته خوشبختانه در انتخابات اخیر تاحدّی از این روند رو به ترویج کاسته شد (معتقدم جوّگیری و احساساتی شدن به مراتب بهتر از معامله رأی است...). این واقعاً برای جامعه اسلامی و دینی ما قبیح است که پس از 35سال آگاهی مردم را پایین نگه داریم و از آن استفاده بریم..

احمدی‌نژاد چه گفت و چه کرد؟1



سلام دوستان

قرار بود این مطلب را مقارن با هفته دولت که مناسبت زیادی با هم داشتند، منتشر کنم که با توجه اوضاع سوریه و احتمال شروع جنگ ناگزیر شدم مدتی آن را به تأخیر بیندازم. انشاالله همواره امنیّت و آرامش در جامعه ما برقرار باشد تا بتوانیم با آسودگی خیال به نقد اوضاع کشورمان بپردازیم.


 این روزها که شور و اشتیاق رئیس جمهور تازه نفس و وزرایش و همچنین طرفداران‌شان را در روزهای آغازین دولت جدید می‌بینم، به یاد 8سال پیش می‌افتم! روزهایی که جوان‌تر بودیم و سرخوش از نتیجه بدست آمده در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری و امیدوار که بالاخره بعد از 8سال سکوت و انزوا و تماشای مظلومیت بسیاری از واژه‌ها همچون آزادی، فرهنگ دینی، حجاب، استکبارستیزی و... هوا برای نفس کشیدن ما هم تازه شده است. به یاد شب جمعه‌ای که در مسجد دانشگاه چه مناجات‌ها کردیم و از خداوند پیروزی شعار عدالت را خواستیم. اما امروز پس از گذشت 8سال از آن روزها می‌فهمم که من و امثال من مخاطب دولت احمدی‌نژاد نبودیم و اشتباهاً به جمع هواداران او پیوستیم! در این مطلب کوشیده‌ام عملکرد دکتر احمدی‌نژاد را در طی این چندسال اخیر از دید یک جوان تحصیل‌کرده متولد دهه 60 - شاید مظلوم‌ترین نسل انقلاب هستند- که بسیاری از مسائل را از نزدیک لمس کرده است، نقد کنم و نه یک صاحب‌نظر مسائل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و... .

از آنجایی که در کشور ما همواره افراط و تفریط جای میانه‌روی را گرفته است، هر دولتی که تاکنون برسر کار آمده است، طیف خاصّی از مردم را همراه خود کرده است و غالباً یک گروه فدای گروه دیگر شده است؛ زمانی شعار توسعه آنقدر از مفهوم انسانی و دینی فاصله گرفت که گفته شد لاجرم یک عده بایستی زیر چرخ‌های توسعه له شوند؛ احمدی‌نژاد در برابر این دیدگاه ایستاد و عدالت اجتماعی را لازمه برقراری یک حکومت اسلامی دانست. امّا او هم نتوانست به این امل جامه عمل بپوشاند و عده دیگری از مردم را که همانا قشر تحصیل‌کرده جامعه بودند فراموش و بهتر است بگویم له کرد. اشتغال جوانان جویای کار در دوره احمدی‌نژاد در بدترین حالت قرار داشت علیرغم اینکه او ثروتمندترین دولت را در اختیار داشت که نه محدودیت‌ها و سختی‌های دوران سازندگی پس از جنگ را داشت و نه مانند دوره اصلاحات مشکل پایین بودن قیمت نفت و دل‌مشغولی‌های سیاست داخلی و خارجی را. اخیراً وزیر جدید کار اعلام کرده است که 5میلیون جوان با تحصیلات دانشگاهی بیکار در کشور وجود دارد که با فارغ‌التحصیل شدن 3میلیون دانشجو از دانشگاه رقم بیکاران به 8میلیون نفر خواهد رسید! و این یعنی فاجعه.
 احمدی‌نژاد نتوانست هیچ ایده و پروژه زیربنایی مهم و اصولی برای ایجاد اشتغال انجام دهد و شاید تنها تلاشی که کرد مربوط به راه‌اندازی بنگاه‌های زودبازده بود که این طرح‌ها هم بدلیل عدم نظارت دقیق در مراحل پرداخت وام و نحوه استخدام نیروی کار، تولید و پخش و... عموماً با شکست مواجه شدند. بسیاری از صاحبان کارخانجات درصدی از وام دریافتی را در پروژه به کار گرفتند و مابقی را صرف کارهای تجاری و خدماتی از قبیل خرید و فروش ملک و زمین و مغازه کردند؛ عده دیگری با استخدام افراد شارلاتان و حقّه‌باز، قوانین کار و استخدام را دور زده و بدین وسیله با شیره مالیدن بر سر کارگران مفلوک آنها را از حقوق اولیه‌شان هم محروم کرده و عملاً سیستم برده‌داری را پیاده کردند. عده‌ای هم که در کار خود صداقت داشتند به دلیل سیاست‌های نادرست دولت و نتیجتاً تورّم و بالارفتن قیمت ارز نتوانستند با تمام قوا فعالیت کنند؛ به  گونه‌ای که هم اکنون بسیاری از کارخانه‌ها و کارگاه‌های صنعتی خصوصی با درصد پایینی از ظرفیت خویش کار می‌کنند...